استقبال مسیحیان ازخداینامک (Xwad¯ay-N¯amag)
هرمزد چهارم، خسرو دوم و جانشینان آنها
نویسنده: فیلیپ وود
مترجم: پاپکان
از پیشگفتار مقاله (15 برگه):
پیشگفتار
این مقاله منابع دوران اسلامی را که تاریخ آخرین پادشاهان ساسانی را گزارش میکنند، بررسی میکند. این گفتار بر صحنههایی تمرکز میکند که به نظر میرسد نشاندهنده نفوذ مسیحیت اند و درباره انتقال تاریخهای پادشاهی ایران میانه ازطریق مسیحیت میپرسند و به طور گستردهتر درباره موقعیت مسیحیان در امپراتوری/ پادشاهی [ساسانی, م.] به ما میگویند. به ویژه سه صحنه از طبری [محمد جریر, م.] را مورد بحث قرار می دهد: معرفی هرمزد چهارم به عنوان یک پادشاه «کثرتگرا»[pluralist, م.]، تغییر نگرش مسیحیان به خسرو دوم [خسرو پرویز, م.]، و ارائه جانشینان کوتاه مدت وی.
هیچ منبع روایی داخلی معاصر برای تاریخ متاخر ساسانی1 وجود ندارد. اگرچه مهرها، سکهها و باستانشناسی میدانی سهم زیادی دارند، گزارش اصلی تاریخ ساسانی از مجموعهای از متون قرون وسطایی که مدعی توصیف تاریخ جهان ایرانی بین قرنهای سوم و هفتم2 [میلادی, م.] هستند گرفته شده است. شهرت ساسانیان به عنوان الگویی برای حکومت متمدن در عراق عباسی دلیل ماندگاری چنین مطالبی است، که از طریق مجموعهای از نوشتههای مربوط به آداب و رسوم و داستانهای پهلوانی حماسی گذشته و همچنین از طریق تاریخهای رسمیتر جهانی، مانند آثار طبری، ثعالبی [ابومنصور, م.] ، و دینوری [ابوحنیفه, م.] و منظومه پهلوانی جدیدتر فارسی یعنی شاهنامه، منتقل شده است. این آثار همگی متکی به خانوادهای از تاریخهای ایرانی میانه نزدیک به شاهان ایرانی بودند که ذیل عنوان کتاب شاهان (خداینامک) منتشر می شدند. با قضاوت بر اساس شباهتهای ساختاری متون دوره اسلامی، منابع زیربنایی فارسی میانه حول سخنرانیهای جلوس و جانشینی پادشاهی ساخته شدهاند و گاه با گزارش هایی از پهلوانی اشرافی یا رابطه شاهان با مقامهای دینی زرتشتی3 [موبدان, م.]، شرح و بسط داده میشوند.
با این حال، بسیاری از مورخان بعدی که از سنت خداینامک استفاده کردند، عباراتی را حفظ کرده اند که شاهان را با تعصب مسیحی خاصی نشان می دهد، چه از طریق علاقه به «سیاست مسیحی» شاهان بعدی یا «مسیحی شدن» مفاهیم سکولار[غیر دینی, م.] قدیمی تر.4 این مقاله به دنبال تحلیل این بخشها و قرار دادن آنها در بافت وسیعتر سنتهای تاریخی در پایان دوره ساسانی، هم در سنت خداینامک و هم در تاریخهای کلیسایی مسیحی است.
خسرو انوشیروان و خداینامک
بخش عمده این تحقیق بر روی مطالب حفظ شده برای دوره 590-640 [میلادی, م.] متمرکز خواهد شد، اما مهم است که این نوشتهها را به عنوان بخشی از جنبش گستردهتری از نوشتههای تاریخی که در دوره پادشاهی خسرو اول انوشیروان به اوج خود رسیده بود، قرار دهیم. فیلیپ هویز اخیراً به وجود آمدن تاریخ مکتوب ساسانی را در یک تغییر گستردهتر از شفاهی به ادبیات نوشتاری در پایان دوره ساسانی قرار داده است. او به طور قابل قبولی پیشنهاد میکند خداینامک با مجموعهای از داستانهای باستانی با عنوان کیانیان نیای خیالی ساسانیان گنجانده شده بود آغاز شد، که سپس در زمان خسرو اول تبدیل به یک قانون ادبی شد و دوباره در زمان جانشینان5 او تجدید نظر شد.
این جنبش ادبی سابقهای از گذشته را با محوریت شاه ایجاد کرد، در حالی که یک سری «فضیلتها» را نیز ترویج می کرد که میتوانست توسط دربار خود شاه بیان شده باشد، نه نجیبزادگان رقیب شاه. مهمتر از همه، روش ادبیات ایدهآلیستی با محوریت تاریخ شاهان بر ادبیات نوشتاری تأکید میکرد، در دورهای که اعمال خانواده نجیبزادهگان توسط خنیاگران دوره گرد، گوسانها6 ثبت میشد. بنابراین اصلاحات اقتصادی و نظامی چشمگیر خسرو اول با تلاشی برای بازنگری در تاریخ ساسانی، برای تنزل اهمیت تاریخ مستقل نجیب زادگان و نشان دادن کل پادشاهی به عنوان همیاری با شاه در برابر دشمنانش در جهان رومی و آسیای مرکزی7 بود.
در طی این بازنویسی تاریخ، تاریخ پیشینیان اشکانی ساسانیان حذف شد و شاهان به عنوان حامیان آرمانی نظم اجتماعی و مذهبی8 معرفی شدند. به ویژه شاه به عنوان مدافع، محافظ و ضامن ارزش های اشرافی معرفی می شد.
این احساسات به وضوح در نامه تنسر بیان شده است، که بر وظیفه نجیب زادگان برای خدمت به شاه در یک نظم اجتماعی پایدار و تبعیض آمیز تأکید می کند. این نامه چهار قلمرو جهان ایرانی را به عنوان یک نظام اجتماعی ایده آل معرفی می کند که توسط اردشیر بازسازی شده است. اولین شاه ساسانی، (و بار دیگر توسط خسرو اول): «ما مردم ایران هستیم و هیچ ویژگی نجیب زادگی برای ما برتراز … فروتنی … در خدمت پادشاهان بودن نیست».9 در واقع، سنگینی مطالب مربوط به اردشیر در طبری، و ویرایش داستان ها از پادشاهی اردشیر در زمان خسرو پرویز، هر دو به اهمیت گذشته قرن سوم در ایجاد توجیهی برای اصلاحات سیاسی در قرن ششم کنونی اشاره می کنند.10
تمرکز بر شاه، و حمایت نجیبزادگان از او، در نوشته های تاریخی بعدی که در ایران تولید شد، باقی ماند، حتی در دورانی که پادشاهی در حال فروپاشی بود. بسیاری از نویسندگان مسیحی آثار خود را ادامهی تاریخهای پادشاهی پیشین میدانستند، اما، در اینجا بحث خواهد شد، آنها این کار را بهعنوان طرفداران یک شاه یا آن شاه انجام میدادند، تا مخالفان ساسانیان.
…………..
…………….